ابزار تلگرام

تیک ابزارابزار تلگرام برای وبلاگ

اشعار میلاد امام حسن مجتبی(ع) - شیخ رضا جعفری - تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

قالب وبلاگ

codebazan

تیشه های اشک - پایگاه اشعار مذهبی ، اشعار مداحی، اشعار آئینی

درباره ما


پایگاه تخصصی اشعار آئینی و مذهبی

نویسندگان

آمار بازدید وبلاگ

بازدید امروز :418
بازدید دیروز :121
کل بازدید ها :6143693

در محضر قرآن

سوره قرآن

در محضر شهداء

وصیت شهدا

مهدویت

مهدویت امام زمان (عج)

مطالب اخیر

لینک دوستان

آرشیو مطالب

عاشورا

دانشنامه عاشورا

احادیث موضوعی

حدیث موضوعی
تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی تیشه های اشک - پایگاه تخصصی اشعار آئینی

تازه وارد هستم و نا آشنا
با کویر و بوی صحرا آشنا

عابری بی توشه ای درمانده ای
خسته و مسکین و از ره مانده ای

یک مسافر از کویر دور دست
کوله بارش خالی از هرچه که هست

خانه بر دوشم، نسیمی امدم
من به دنبال کریمی آمدم

آنکه تا پا بر سر دنیا نهاد
این زمین را افتخار سجده داد

گفت معبودی به جز الله نیست
از تولد تا شهادت راه نیست

نام او آمد ز بالاهای دور
سمت یثرب با طبقهای طهور

نام او بوی پر جبریل شد
بر زبان جدّ او تنزیل شد

فاطمه مانند رودی از عسل
چشمه ای کوچک گرفته در بغل


چشمه ای معصوم و مظلوم و صبور
چشم ای دنبال تشنه، گرچه دور

چشمه ای همزاد روح بوی سیب
جامع اضداد، مشهور غریب

چشمه ای در هر طپش آئینه جوش
در اراضی ازل، دیرینه جوش

چشمه نه دریای مروارید پوش
صد هزاران نوح را کشتی فروش

چشمه نه دریای موسی نیل کن
جُرعه اش، یک ذره را جبریل کن

عشق من ای سبزپوش لاله گون
ای هجای باز حاء و سین و نون

ای نژاد نور ای اصل نماز
ای پل صاف حقیقت از مجاز

اولین طغیان رود کوثری
دومین احمد نه دوم حیدری

ای تو سوم شخص این جغرافیا
چارمین شخصیت اهل کسا

ای حسین اکبر ای حُسن قدیم
تو کریم مایی و نعم الکریم

جز تو معمار بنای صبر کیست؟
جز تو ای دریا در اینجا ابر کیست؟

اصل ما در ریشه ی چشمان توست
انعکاس شیشه ش چشمان توست

صبح می خواهد شود مانند تو
گر شود بیدار با لبخند تو

سفره دار مردم بی چشم و رو
از لب تو مست هم مِی هم سبو

سفره ی دست کریمت بسته نیست
بر سرش جز مستمند و خسته نیست

دستهای سفره دارت را بیار
آسمان! ابر کریمت را ببار

مستمندم ماه و ناهیدم بده
ذرّه ای از قرص خورشیدم بده

از تو گفتن معجزه آوردن است
آسمان را وصف خاکی کردن است

حتم داردم دست من در دست توست
چونکه ابیاتم تمامی مست توست

شعر بی تو پست تر از یک خس است
میوه ای بی رنگ و کال و نارس است

من روایت می کنم روح تو را
کعبه ی تابوت مجروح تو را

ای جوان سبزپوش موسپید
اشهَدُ انت الشّهید بنُ الشهید

بغض یک پروانه با بال کبود
دائماً در چشم تو پر می گشود

ای کریم اهل بیت ای نازنین
رحم کن بر یا مذلّ المؤمنین

آه ای دریای غمها ساحلت
خون دلهای شفق آه دلت

آسمان گریه بارانی مشو
سرزمین آب طوفانی مشو

ای اسیر شِبه مردان کِسِل
نعره ی هل من معین متصل

طعنه ی سنگین چندین سنگ پست
شیشه ی عمر صبورت را شکست

دست نامردی ز اقوام پلید
جانماز از زیر تسبیحت کشید

زهر پاشیدند بر آئینه ات
گشته مسموم تحیّر سینه ات

ای دچار حیله ی یک بیوه زن
در دیار مردم بیعت شکن

دوخت جسمت را به تابوتی نزار
از حسد بیوه زنی اشتر سوار

تیر بر تابوت تو آواره شد
دشت تابوتت شقایق زار شد

شاهد تشییع تو شمشیرها
پیکرت شؤن نزول تیرها

باز من دلواپس طشت توام
زائر تابوت برگشت توام
***شیخ رضا جعفری***


نویسنده حبیب در دوشنبه 92/4/31 | نظر
تمامی حقوق مادی و معنوی این وبگاه محفوظ و متعلق به مدیر آن می باشد...
<